هنوزم باورم نمی شه!!!
سه ساله بودی رفته بودیم نمایشگاه مطبوعات تازه به آخر سالن رسیده بودیم که تو گفتی دستشویی داری. خوب مجبور شدیم با هم دوباره از سالن بیرون بیاییم و بعد برگردیم. دوست داشتم غرفه نشریه سنجاقک هم بریم چون تو از مجله های اون خوشت می اومد. چند بار پرسیدم کسی نمی دونست. مطمئن بودم که غرفه اش را دیدم اما نمی دونستم کجا؟ خلاصه حتی تا اطلاعات نمایشگاه هم رفتم و فقط بهمون شماره غرفه را داد که اونهم پیدا نمی شد. در تمام این مدت تو می گفتی : مامان از او نطرفه، مامان اونجاست. باور نمی کردم منظورت همین غرفه باشه. بالاخره خسته شدم و گفتم بذار اول به خواسته تو جواب بدم بعد دنبال غرفه سنجاقک بریم. اما تو دس...